مفروض من در نگاهم به ماجرا بر این اساس است که ظریف نه یک اصلاحطلب است نه یک اصولگرا. او نه قصد اهانت به سردار سلیمانی را دارد و نه ایجاد شکاف و نه انگیزه وقصدی برای نامزدی در انتخابات. ظریف یک تکنوکرات است. در اینجا تعریف تکنوکرات لزوما آن تعبیر فنی و دقیق علمی نیست و بیشتر ناظر به روشی است که بیشتر به تمشیت فنی و حرفهای حرفه تخصصی خود فارغ از آنکه در خدمت کدام دستگاه و ملتزم به کدام اید...
مفروض من در نگاهم به ماجرا بر این اساس است که ظریف نه یک اصلاحطلب است نه یک اصولگرا. او نه قصد اهانت به سردار سلیمانی را دارد و نه ایجاد شکاف و نه انگیزه وقصدی برای نامزدی در انتخابات. ظریف یک تکنوکرات است. در اینجا تعریف تکنوکرات لزوما آن تعبیر فنی و دقیق علمی نیست و بیشتر ناظر به روشی است که بیشتر به تمشیت فنی و حرفهای حرفه تخصصی خود فارغ از آنکه در خدمت کدام دستگاه و ملتزم به کدام ایدئولوژی است، تعهد دارد و در مسیر خود خیری عمومی وملی را نیز با تعریف خود مدنظر دارد اگرچه ممکن است این تعریف و تعهد در ترازوی نقد نقادان زیر سوال هم برود.
داستان تکنوکراتهای ایرانی ، یکی داستان است پر از آب چشم. آغاز داستان هم با ورود تجدد به سپهر سیاست و اجتماع ایرانی آغاز میشود.
بیآنکه در ذکر نام افراد قایل به شباهت تام وتمامآنان باشم از حیث تکنوکراسی و فرجام کار تبار رجال تکنوکرات ایران را از امیرکبیر تا فروغی و از قوامالسلطنه تا هویدا و اکنون جواد ظریف میبینم.
حمام فین امیر( قاجار)خانه نشینی وعزلت فروغی( پهلوی اول)، گرفتن لقب حضرت اشرف از قوامالسلطنه ومحاکمه( پهلوی دوم) و حبس ( در انتهای دوره پهلوی دوم)ودرنهایت اعدام هویدا ( آغاز جمهوری اسلامی)
نمونههایی از رویارویی تکنوکراسی در تاریخ معاصر ایران است. آنجا که کارگزاران فنسالار تلاش میکنند زیر سایه قدرت فائقه و در ساحتی تک بعدی که هیچ قدرتی را یارای عرض اندام در نظام طولی و قدرت غالب تکمنبعی نیست، حاشیه فعالیتی برای تکنوکراسی فراهم کنند و به تعبیر ظریف« میدان» را نیز در خدمت دیپلماسی قرار دهند.
فکتهای تاریخی متعددی را برای این تلاش تکنوکراتها در فرجام تلخ خود میتوان نشان داد:
۱- صدراعظم با انتظام الدوله خوب نیست، شاه با انتظام الدوله خوب است. با هرکس شاه التفات دارد، صدراعظم، خوب نیست، با هرکس صدراعظم التفات دارد، شاه خوب نیست. تکلیف مردم معین نیست، نمی دانند چه باید کرد؟
روزنامه خاطرات عینالسلطنه (قهرمان میرزا سالور) جلد اول
۲- حاصل این که حرف همان است که همیشه میگفتم، ایران نه دولت دارد و نه ملت. جماعتی که قدرت دارند و کاری از دستشان ساختهاست مصلحت خودشان را در این ترتیب حالیه میپندارند. باقی هم که خوابند… فقط کاری که انگلیس میتواند بکند همین است که خود ما ایرانیها را به جان هم انداخته پوست یکدیگر را بکنیم… البته من میگویم با انگلیس نباید عداوت بورزند. برعکس عقیده من این است که نهایت جد را باید داشته باشیم با انگلیس دوست باشیم… اما این مستلزم آن نیست که ایران در مقابل انگلیس کالمیت بین یدی الغسال باشد.
مقالات فروغی، جلد اول، چاپ دوم، ۱۳۵۴، انتشارات طوس صص ۷۹
۳- بالاخره روزی خواهد رسید که مردم بی غرضی در این مملکت اوراق تاریخ را ورق بزنند و از میان سطور آن، حقایق مربوط به زمان ما را بخوانند… من میروم و تاریخ ایران قضاوت خواهد کرد که به روزگار این ملت چه آمدهاست و به پاداش فداکاریهای خادمین مملکت چه رفتاری شدهاست.
قوام السلطنه/ کتاب در تیررس حادثه
۴- از همان آغاز صدارتش دریافته بود که اندیشه های لیبرالی او با گرایشهای شاه نه تنها سازگاری ندارد که در تضادی حلناشدنی است. اما او نیز مانند نسلی از تکنوکرات های ایران نوعی شرط بندی تاریخی کرده بود. امیدوار بود که رشد اقتصادی و گسترش طبقه متوسط، سرانجام تمایلات استبدادی شاه را تخفیف خواهد داد.
عباس میلانی/ معمای هویدا
تمام آنچه خواندیم نمونههایی از تضاد میان تجدد و سنت در قالب تضاد میان تکنوکراسی و قدرت خام وفراگیر است که در بزنگاههای تاریخی این کشور بالاخره در جایی به فاشگویی تکنوکراتها ودر نهایت به حاشیه راندن بخش تکنوکرات ماجرا ختم شده است.
ختم ماجرا البته به ختم امرسیاسی و گشوده شدن یا بهتر است بگوییم یکدستی وصریحتر شدن قدرت فائقه منجر شده است که چالشها و تحولات عمیق و تعیینکننده و غالبا ناگوارتری را منجر شده است.
از این منظر اگرچه آنچه ظریف میگوید کم و بیش شنیده و تحلیل میشد واگرچه ممکن است از آن تحلیلهای دمدستی انتخاباتی یا اخلاقی و نظایر آن نیز برداشت شود اما در نهایت فرازی دیگر از ناسازگاری تکنوکراسی در محیطی است که قدرت هنوز تعریفی سنتی و تکساحتی دارد و در نهایت مهر ابطال خود را به تفکر تکنوکراسی امیدوار به بهبود و تمکین نیم بند قدرت میدان میزند.
سهند ایرانمهر